شبکه یک - 28 بهمن 1401

پیام خداوند ؛ مبعث و زندگی (محمد ص، یادآور "حقوق اشیا"، "حقوق گیاه"، "حقوق حیوان"، و" اَبَر حقوق" انسان)

بزرگداشت بعثت پیام آور اکرم ص _ ۱۳۹۷

بسم‌الله الرحمن الرحیم

یک نکته که گاهی به آن توجه نمی‌شود و از آن غفلت می‌شود این است که در باب آموزه‌های اسلامی معمولاً دوتا رویکرد افراطی از دو طرف داریم. یک عده می‌خواهند بگویند اسلام دین زندگی است، دین واقعیت‌هاست، دین زمین است و در این زمین ما با واقعیت‌های خشن مواجه هستیم بنابراین یک نوع انقباض و گرفتگی، یک نوع اصول‌گرایی به یک مفهوم شدید آن، لازم است. شریعت، واجب و حرام، مسائلی که بخصوص در ابعاد اجتماعی، جنبه‌های سخت، در حوزه نرم‌افزاری‌اش جنبه سخت را ممکن است نشان بدهد و دیگر توجه ندارند به روح عبادت و لطافت، ظریف‌کاری‌های عاطفی و احساسات انسانی، و با همه چیز فقط برخورد خشک و قانونی می‌کنند. یک افراط از این طرف دیگر داریم که باید آن جنبه احساس و لطافت را بیشتر به آن توجه داشت و بعد با این قیمت و با این استنتاج که مسائلی که مربوط به قوانین زندگی است را گاهی هم ممکن است لحن محکمی داشته باشد آن‌ها را جدی نگیریم و کنار بگذاریم حالا اسم یکی را اسلام رحمانی بگذاریم و همه‌اش صحبت از جذب و عشق و رحمت، و یکی هم اسلام شریعت‌مدار که قانون‌محور و سخت‌گیر است. این دو طرف هر کدام یک مواجهه ناقص، گزینشی با ارزش‌ها و مفاهیم اسلامی دارند آن چیزی که ما در اسلام با آن مواجه می‌شویم یک فرهنگ واحد اما دو لایه است. رحمت و غضب هر دو یکی است اصلاً رحمت سابق بر غضب است حتی آن جنبه‌هایی از احکام و قوانین و اسلامی که در آن دافعه هست نهی از منکر است، مقاومت، مبارزه و قاطعیت، آن هم از سر رحمت است حتی مجازات آن هم رحمانی است. مجازات مثل قطع انگشتی است که پزشک در جراحی انجام می‌دهد. مثلاً یک بخشی از انگشت شما سیاه شده دارد گسترش پیدا می‌کند، هرچه کردید علاج نشد تنها راه قطع آن است اگر قطع نکنید دست‌تان نابود می‌شود و باید قطع شود، اگر آن را هم قطع نکنی می‌میری. بنابراین برای نجات انسان مجبور می‌شوی یک بخشی حذف شود و یک صدمه و خشونت کوچک قانونی در چارچوب حقوق و عدالت می‌آید تا جلوی خشونت‌های بزرگ و بزرگ‌تر را بگیرد مثل این که پزشک، جراح بخشی از بدن شما سرطانی شده آن را قطع می‌کند. بعد می‌پرسی فرق جنابعالی با جلاد چیست؟! جلاد و جراح، هر دو تیغ در دست، هر دو خونریز، هر دو ظاهراً یک کاری دارند می‌کنند ولی واقعاً این‌ها دو کار است. آن جریان‌هایی هم که می‌گویند اسلام محبت، اسلام رحمت و رحمانی به این معنا که اصلاً این جنبه‌های قاطعیت، مجازات، مبارزه کلاً همه را کنار بگذار، اسلامی که مرز ندارد، تعریف خاصی ندارد، مبهم است، مایع است، جزء اول که جزء گازهاست! اصلاً با همه چیز کنار می‌آید، اصولی ندارد، جهتی ندارد، به رنگ محیط درمی‌آید مثل آفتاب‌پرست، این می‌شود اسلام خوب و مهربان. خب هر دوتا دیدگاه که یک طرف است غلط است. در نگاه جامع، اسلام مجازاتی هم که اگر برای یک مجرمی در نظر گرفته آن هم از سر رحمت است هم رحمت به جامعه و هم رحمت به خود آن شخص. حتی شما با کسی که مبارزه می‌کنید هیچ کینه‌ای از شخص او نباید داشته باشید، انتقام، لجبازی، تکبّر نه؛ مبارزه برای حق، حتی آن کسی که داری با او مبارزه می‌کنی به منافع او داری می‌اندیشی برای نجات خود او. منتهی چون این جنبه‌های توجه دقیق به حقوق انسان، حقوق حیوان، حقوق گیاهان، که قرآن و سنت پر از این مفاهیم است توجه کمتر شده است، گاهی دعا کردن را جزو مذهب می‌بینند اما رعایت حقوق موجودات دیگر، حتی انسان‌های دیگر، چه رسد به حیوان و گیاه، آن‌ها را جزو مذهب نمی‌دانند. با این بُعد تعالیم انسانی هم یک مقداری آشنا بشویم.

همان اسلامی که حکم جهاد می‌دهد و همان اسلامی که حکم نهی از منکر و مبارزه برای اصلاحات در جامعه می‌دهد، همان اسلام راجع به گُل، راجع به درخت، راجع به حیوانات، چه رسد به انسان، چه تعالیمی دارد؟ اسلام حکم جهاد هم که می‌دهد اسلام رحمانی است برای دفاع از حقوق و کرامت انسان‌هاست، برای دفاع از صلح و عدالت می‌جنگد، با ظلم می‌جنگد، برای محدودسازی و عقب زدن خشونت درگیر می‌شود، هم آن‌جا رحمانی است و این وقتی که دارد حالا چند نمونه‌ای عرض می‌کنم، توجه دادن انسان به یک برگ، به یک گُل. من می‌خواهم این را بیشتر توضیح بدهم. ما دوتا اسلام رحمانی و اسلام غیر رحمانی و خشن نداریم، اسلام یک اسلام است هر دو بُعد با هم است، اقتدار در برابر ظلم و بی‌عدالتی و فساد. رحمت مطلق در برابر همه موجودات. نه فقط حقوق انسان، نه فقط حقوق حیوان، حقوق گیاه و اشیاء. یک کسی داشت کنار رودخانه وضو می‌گرفت ظاهرش هم عبادت و ثواب است، رودخانه هم که آب زیاد است. رعایت الگوی مصرف درست را نمی‌کرد، اسراف می‌کرد. مثلاً شما با سه مُشت می‌توانید وضو بگیرید ولی این داشت آب بازی می‌کرد آب را برمی‌داشت و می‌ریخت، رسول خدا(ص) به او گفتند به نظرت این آب حقی ندارد؟ نسبت به آب هیچ وظیفه‌ای متوجه تو نیست؟ چرا این‌قدر آب مصرف می‌کنی؟ گفت آقا کنار آب، رودخانه، آب دارد همین‌طوری می‌رود، باز شما این‌جا دارید به ما می‌گویید رعایت کنیم؟ اگر جایی بودیم که آب نبود یک چیزی، ولی این‌جا که همین‌طوری آب دارد می‌رود، بعد هم من دارم وضو می‌گیرم. فرمودند مهم نیست که چه کار داری می‌کنی؟ مهم نیست چقدر آب هست مهم این است که تو چقدر نیاز داری؟ کنار رودخانه‌ای، آب زیاد است ولی تو چقدر نیاز داری؟ این آب فقط متعلّق به تو نیست. خب از این‌جا شروع می‌شود. حق اشیاء، حق آب، حق هوا، محیط زیست. حق اشیاء. طرف دارد یک ابزاری را می‌سازد پیامبر(ص) می‌فرماید چرا این‌طوری می‌سازی؟ درست و دقیق بساز. هر کس هر کاری می‌کند درست و محکم و دقیق باشد. گفت آقا چیزی نیست گفتم همین‌طوری این را بسازم، پیامبر فرمودند مهم نیست که چه داری می‌سازی بلکه هرچه می‌سازی باید درست بسازی. حتی قبر. یکی از اصحاب فوت کرده بود از دنیا رفته آمدند او را دفن کردند پیامبر دید یک کسی همین‌طوری یک گودالی کَنده می‌خواهند جنازه را داخل گودال بیندازند، فرمودند این را چه کسی این‌طوری کَنده؟ گفتند فلانی. گفت آقا ما کَندیم. پیامبر(ص) فرمود این چه طرز کَندن است درست و تمیز باشد. گفت آقا قبر است کسی که نمی‌خواهد در آن زندگی کند، می‌خواهیم مُرده را در آن بیندازیم و آن را ببندیم! رسول خدا(ص) فرمودند مهم نیست چیست قبر است یا گهواره است؟ مهم نیست چیست؟ مهم این است که هر کاری یک مؤمن انجام میدهد باید درست انجام بدهد. اگر این کار را کردی بعد کارخانه‌هایت درست جنس تحویل مردم می‌دهند، تعمیرکار می‌شوی ماشین را درست تعمیر می‌کنی و کلاه برنمی‌داری. همه این‌ها را به حق اشیاء و حق کار تعبیر کردند هر کاری می‌کنید درست انجام بدهید. الآن یکی مسئولیت آب این‌جا را به عهده گرفته باید کار دقیق انجام بشود که شده، صوت این جلسه، نور آن، چینش صندلی‌ها. رسول خدا فرمودند نگو این کار مهم نیست، کوچک است، بلکه باید کار درست انجام بشود. جالب است یک وقتی آموزش نظامی بود فرمودند صف ببندند بعد پیامبر ایستادند صف را نگاه کردند دیدند یکی دو نفر عقب و جلو هستند! همین‌طور که از کنار رژه رفتند صف را نگاه کردند دیدند شکم یکی خیلی جلو آمده، با چوبی که دست‌شان بود آهسته روی شکم او زدند که یعنی برو عقب، درست بایست. مثلاً آقا حالا من یک سانتی‌متر عقب‌تر یا جلوتر باشم چه فرقی دارد؟ نه؛ تعهد کردی. طبق آنچه که تعهد کردی. شما می‌دانید اگر همین اصل را رعایت کنید اقتصاد این کشور زیر و رو می‌شود. دعواها به صفر می‌رسد که هرکس هر کاری در جامعه می‌کند، هر مسئولیتی که پذیرفته آن کار را باید درست و دقیق انجام بدهد.

خب حالا یک قدم جلوتر می‌آییم، حق گیاه. یکی از پیامبر اکرم(ص) پرسید که ما یک وقت‌هایی دل‌مان برای شما تنگ می‌شود از شما دور هستیم و شما را نمی‌بینیم، چه کار کنیم؟ رسول خدا(ص) فرمودند که گُل پیدا کنید ببویید «مَنْ أَرَادَ أَنْ یَشَمَّ رِیحِتی فَلْیَشَمَّ اَلْوَرْدَ اَلْأَحْمَرَ». هرکس می‌خواهد بوی من را استشمام کند. شاید به گل سرخ هم به همین دلیل اصطلاحاً گُل محمدی می‌گویند. نمی‌دانم. در این تعبیر چندتا معنا است. یکی این که نگاه‌تان به رسول خدا و نگاه‌تان به دین یک چنین نگاه لطیفی باید باشد. پیام‌آور خدا کسی که این پیام و این دین را آورده این را با گُل در ذهنت تداعی کن نه با گلوله. با گل. هرکس دلش برایم تنگ می‌شود گُل استشمام کند یک قسمت دیگر هم اهمیت گُل و گیاه است. رسول خدا(ص) دارن می‌گویند کسی که رسول خدا برایش مقدس است گل هم برایش مقدس باشد. از این طرف هم نگاه کنید. یک وقت از آن طرف نگاه کن. می‌خواهی در ذهنت من را تداعی کنی با گل. یک وقت از این طرف نگاه کن، به گل و گیاه و درخت، به چشم یک موجودی که فقط آفریده شده من هر وقت می‌خواهم هر کاری با او بکنم، بکنم نگاه نکن. حتی گل هم مقدس است. حیات گل، زندگی گل. گل را ذبح نکن. زندگی را له نکن. برای این حقوق گیاهان، پیامبر اکرم نشسته بودند فرمودند به فامیل‌هایتان سر بزنید، به خاله و عمه‌تان سر بزنید احوال‌شان را بپرسید نه این که وقتی نیاز دارید سراغ آن‌ها بروید وقتی هیچ نیازی ندارید به آن‌ها سر بزنید و احوال‌شان را بپرسید بگویید کمکی چیزی نمی‌خواهید؟ بعد یک نفر آنجا بود گفت آقا من متأسفانه نه خاله دارم نه عمه. من چه کار کنم؟ فرمودند «عمّتکم النخل» خب درخت نخل عمه شما. درخت زیتون خاله شما. به درخت‌ها برس. خیلی جالب است یکی به درخت به چشم عمه‌اش نگاه کند. این درختی که رد می‌شوید و روی آن با کارد علامت می‌زنی، آتشش می‌زنی و شاخه‌اش را می‌شکنی، زدی دست عمه‌ات را شکستی و بینی خاله‌ت را خورد کردی! پیامبر(ص) می‌فرمایند به گیاهان، به درختان، به گل این‌طوری نگاه کنید شما با گل‌ها و درختان خویشاوند هستید. محیط زست؛ فضای سبز. یک کسی رد می‌شد همین‌طور که رد می‌شد شاخه درخت را شکست و رفت! فرمودند که این چه کاری بود شما الآن کردید؟ گفت هیچی آقا همین‌طوری خوشم آمد، شاخه یک کمی این طرف بود آن را شکستم! فرمودند این دلیل کافی‌ای بود برای شکستن یک شاخه؟ نیازی داشتی؟ گرفتاری‌ای بود؟ مشکلی بود؟ می‌خواستی یک آتشی روشن کنی از سرما نمیری یا غذایی بپزی، یا یک کاری بود؟ گفت نه همین‌طوری. فرمودند که چنین حقی نداری، از این طرف می‌توانی راه بروی از این طرف راه بروی گیاهان را له کنی. سبزی و گل را نابود کنی و بروی. احترام به زندگی. می‌دانید وقتی مُحرم می‌شوید حق ندارید یک برگ را از درخت بکَنید. آن وقت امام(ع) می‌فرمایند در کل زندگی‌تان شما احرام ببندید، حتی یک علف را روی زمین له نکنید مگر مجبور باشید راه دیگری نداشته باشید آن هم با کمترین صدمه. شما می‌دانید اگر در بیابان مار و عقرب خطرناک هم ببینید حق ندارید او را بکشید اگر او دارد مسیر خودش را می‌رود و شما هم دارید مسیر خودتان را می‌روید نه این که بگویید آی یک مار! برویم او را بکشیم! توی بیابان است به تو چه کار دارد؟ باید به حق و زندگی‌اش احترام بگذاری. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) این‌طوری بودند که مگسی را نمی‌کشتند این‌طور که ما می‌زنیم تق مگس را می‌کشیم، او را از اتاق بیرون می‌کردند، مراقب نظافت کارها بودند اما تا می‌توانی قتل و کشتن و کشتن یک گیاه و گل، چه برسد به انسان. این‌ها خط قرمز است. یکی از گناهانی که هرگز بخشیده نخواهد شد و مثل شرک است قتل انسان است، کشتن آدم، جزو گناهان کبیره است. قرآن می‌گوید اگر یک نفر را بی‌گناه بکشید مثل این است که تمام بشریت را کشته‌اید. این آیه قرآن است اگر یک نفر را بکشید انگار هفت میلیارد انسان را کشتید! نگو یک نفر است مهم نیست! این فرهنگ مادی غرب است که دارد آموزش می‌دهد که جان انسان ارزان است. کشتن یک نوع تفریح است. هرکس توی بازی کامپیوتری به بچه‌ها می‌گوید هرچه بیشتر بکشی بیشتر امتیاز می‌گیری! یک روز داشتم با ماشین ت وی خیابان می‌رفتیم دو – سه نفر یک مرتبه دویدند جلوی ماشین، یک نفر گفت الآن اگر این دو- سه تا را من بزنم خیلی امتیاز دارد! این سه‌تا امتیاز دارم چون دارم سریع می‌روم اگر بزنم امتیاز دارد. خب در بازی کامپیوتری این کارها را می‌کند کم‌کم این‌ها در ذهن آدم می‌آید. در بازی ماشه را فشار می‌دهیم که یکی می‌افتد بعد کم‌کم بیرون همین کار عادی می‌شود، لذت هم دارد امتیاز هم دارد! جان انسان ارزان می‌شود. جان حیوان در فرهنگ مادی ارزان می‌شود اما در فرهنگ الهی این‌طور نیست. البته در آن فرهنگ خیلی ادایش را درمی‌آورند حقوق بشر، حقوق حیوانات، حقوق فلان! ولی واقعیت این است. پس یک نکته این است که رسول خدا(ص) فرمودند هرکس «اصلحه» اصلاح کند یک باغ را، یک باغچه را، یک درخت را که این بتواند به حیات خود ادامه بدهد این جزء علائم ایمان است.

حالا یک چیز دیگر به شما بگویم، پیامبر(ص) فرمودند اگر یک نهال دست شماست می‌خواهید کشت و کار کنید یک مرتبه می‌بینید وضعیت آسمان و زمین بهم ریخت دارد قیامت می‌شود، یک ربع بیست دقیقه دیگر قیامت می‌شود همه می‌میرند و دوباره زنده می‌شوند پیامبر(ص) فرمودند اگر مطمئن هستید نیم ساعت دیگر قیامت است باز هم این گیاه که در دست توست این را کِشت کن و بکار. نگو ای بابا دنیا تمام شد چه را بکارم؟ فرمود چرا بکار. نیم ساعت زندگی! این خیلی مهم است حالا تا به حقوق انسان و حقوق بشر برسیم خیلی کار دارد. تا آن‌جا که پیامبر(ص) فرمودند اگر در مسیر بروی ببینی سنگی، خاری، چیزی سر راه مردم است از کنار آن رد شوی، پای خودت نخورد و بگوید به ما که نخورد رد شدیم، فرمودند اگر از کنار آن رد شوی مؤمن نیستی. باید بایستی آن سنگ و آن خار را و آن چیز را از سر راه مردم برداری. برداشتن یک خار از سر راه مردم صدقه و عبادت است. هنوز تا این‌جا برسیم خیلی راه است. پیامبر آمدند در جلسه‌ای دیدند سه چهار نفر از مردم و اصحاب نشستند دارند با هم جوک می‌گویند و می‌خندند ولی یک نفر هست نمی‌خندند. بعد که دقت کردند دیدند او کَر است نمی‌شنود که آن‌ها چه می‌گویند – ببینید دقت در حقوق بشر و رعایت انسان – فرمودند خب شما اینجا می‌گویید و می‌خندید مگر ایشان در این جلسه نیست؟ این کار شما توهین به ایشان نیست؟ نه گفت شما نخندید، نه گفت بدون توجه به این بخندید. فرمودند که هرچه بهم می‌گویید یک جوری به ایشان هم تفهیم کنید. همین چیز که زبان آموزش به کر و لال‌ها الآن هست، مثل این. پیامبر(ص) فرمودند هرکس صحبت‌های جمع را به یک کسی که گُنگ است یا کَر است یا لال است یا نابینا است به این‌ها درست منتقل کند و بتواند رابطه او را با جمع برقرار کند این یک صدقه است. یک پاداش الهی دارد که او با خودش نگوید که خدایا این‌ها با هم چه می‌گویند می‌خندند که من نمی‌فهمم؟ نکند راجع به من است و دارند من را دست می‌اندازند؟! دیدید که قرآن می‌فرماید در یک جمع نشستید بیخ گوش هم دو نفر، سه نفر پچ پچ نکنید چون ممکن است احتمالات بدی در جلسه پیش بیاید که این‌ها دارند من را دست می‌اندازند! دارند پشت سر ما حرف می‌زنند. تا این حد حقوق بشر از چیزهای ظریف ظریف درست می‌شود ولی تا به آن‌جا برسیم کار دارد.

راجع به گل و گیاه، می‌فرمایند همین که «قد اصلحه» اصلاح نباتات، همین که با روش‌های قدیم و جدید کود بدهید و کمک کنید محصول سالم‌تر، بیشتر بیاید با رعایت شرایط هر دوره‌ای، همین‌ها را پیامبر می‌فرماید عبادت است. کشاورزی خوب عبادت است. کشاورزی علمی دقیق عبادت است بیشتر میوه بدهد و کمتر ضایعات داشته باشد. می‌فرمایند گیاه را تشنه نگذارید، درختی که آب می‌خواهد آن را تشنه نگذارید. وقتی که می‌گوید این درخت زیتون خاله شماست و نخل عمه شماست، به آن‌ها سر بزنید، نگران درختان و گیاهان باشید، حقوق گیاهان را رعایت کن، مواظب باشید شاخه‌های آن‌ها را نشکنید، تا نیازی ندارید دست نزنید و از آن‌ها حمایت کنید، حقوق نیازمند که می‌گویند حقوق آن درختی که آب می‌خواهد در منطق اسلام هم هست چه برسد به انسان‌های گرسنه و تشنه. حساب انسان که جداست. این پرورش گل، کسی که با گل سروکار دارد روحیه‌اش با کسی که با گل سروکار ندارد فرق می‌کند این‌هایی که یکسره با گل و گیاه سروکار دارند از وقتی که بذر آن را می‌کارند تا وقتی که رشد می‌کند و می‌شکفد و بیرون می‌آید این‌ها روح انسان را لطیف می‌کند این است که در روایت داریم مستحب است به گل و گیاه نگاه کنید. در روایت داریم که رنگ سبز نشاط‌آور است. سعی کنید محیط خانه و شهرتان فضای سبز زیاد داشته باشد. یعنی هرجا در خیابان و خانه هرجا می‌روید گل و گلدان و سبزه باشد، این‌ها اثر دارد. مستحب است این رنگ نشاط‌آور است. هر نوع کشاورزی از جمله گُل که روح مخاطب را شاد می‌کند. پیامبر(ص) می‌فرماید هر وقت دل‌تان برای من تنگ شد گُل ببوید. گُل بو کنید بوی من است. این روایت خیلی قشنگ است این روایت در «سفینه‌البحار» است. این سروکار داشتن با گل، که وسط‌هایش در عین آن مبارزه با خار باید بشود تا گل بماند، مبارزه با علف هرزه‌ها. شما برای این که گل داشته باشید باید با علف هرزه مبارزه کنید. برای داشتن این گل سمپاشی هم لازم است این که می‌گویم اسلام رحمانی، برای داشتن این گل است که باید با خار مبارزه کند، جنبه مبارزه‌اش همان جنبه رحمانی آن است.

راجع به درخت‌ها عرض کردم فرمودند که «وَ لا تَقْطَعُوا شَجَراً الّا انْ تَضْطَرُّوا الَیْها » هیچ نوع درخت یا گیاهی را قطع نکنید. نشکنید. نَبُرید، مگر این که نیاز داشته باشید و مجبور باشید آن اشکالی ندارد چون انسان از گیاه مهم‌تر است برای حفظ زندگی و کارتان عیبی ندارد و الا بدون نیاز فرمودند حرام است حق ندارید همین‌طور که رد می‌شوید بشکنید و درخت و گیاهان را له کنید، این زندگی است باید به آن احترام بگذارید. حقوق گیاهان، حقوق گل‌ها، حقوق درختان. از این‌جا شروع می‌شود. «لا تُحرِقُوا النَّخلَ،» هرگز درختان را آتش نزنید «وَ لا تُغرِقوهُ بِالماءِ،» در آب آن‌ها را غرق نکنید می‌خواهید آبیاری هم بکنید آبیاری درست باشد. این حرف‌ها را ببینید بعد از هزاران سال است که یاد گرفتند می‌گویند روز درختکاری! روز فضای سبز! الآن بعضی کشورها درخت‌هایی که در خیابان‌هایشان است هر درختی شناسنامه دارد همین‌طوری نیست که همین‌طور درخت باشد هر درختی توی شهرداری شناسنامه دارد و پلاک‌هایشان هم روی درخت‌ها هست، تک تک درخت‌ها مثل یک آدم، برای این که فهمیدند چقدر درخت و فضای سبز مهم است. خب این‌ها کارهایی است که بعضی از جوامع که یک مقداری هم در مدیریت شهری جلوتر رفتند تازه یاد گرفتند که هر درختی مثل انسان شناسنامه دارد، فلان درخت در فلان خیابان، شماره فلان، چه زمانی کشت شده، چطوری شده و... در آن خیابان مثلاً ده‌تا درخت است، باید هم آبیاری بشود و هم مواظب باشیم که صدمه نبینند، آتش نزنند، نشکنند، اهمیت این‌ها را تازه دارند می‌فهمند و بحث می‌کنند. آن وقت رسول خدا در جامعه‌ای که دخترهایشان را زنده‌بگور می‌کردند، آدم برایشان مهم نبود مثل غربی‌های الآن که وحشی بودند که هزاران هزار آدم می‌کشند با بمب اتم، همین‌قدر وحشی بودند فقط بمب اتم نداشتند. این‌ها همان‌قدر وحشی هستند و وحشی‌تر از جاهلیت، منتهی ابزار مدرن دارند ولی افکارشان مدرن نیست افکارشان همان افکار است.

خب این هم یک فرهنگ، که جامعه و فضا باید فضای سبز باشد، کوچه، بیابان و همه جا. این فضای سبز، غم و افسردگی را در انسان کاهش می‌دهد. آن موقع پیامبر می‌فرماید که فضای سبز را گرامی بدارید انبساط روحی می‌آورد، سلامت جسمی می‌آورد فقط در سیمان و بُتُن زندگی نکنید. خب آن موقع مراسم خاص، جشن ویژه درختکاری، برای درختان که هیچ جا جشن نمی‌گرفتند اگر کسی این حرف‌ها را می‌زد مسخره می‌کردند که دیوانه است برای درخت جشن می‌گیرند. الآن مجبور شدند بطور سمبلیک، روز درختکاری، جشن درخت، این کارها را هم می‌کنند حتی الآن مدیریت‌های شهری می‌دانید در دنیا دستور می‌دهند که شهروندان در خیابان همه در حیاط خانه‌شان این تعداد درخت و این سه‌تا درخت را باید بکارند! مثل این که مالیات می‌دهی که این کار را باید بکنی چون در این شهر داری نفس می‌کشی و باید در سالم‌سازی هوا و فضای شهر و محیط زیست کمک کنی. اصلاً ولایت مطلقه فقیه که امام اعلام کرد آن زمان یادم هست که یکی از بحث‌هایشان این بود که امام(ره) می‌گفت حتی حکومت و شهرداری تشخیص داد که برای فضای عمومی شهر باید به مردم بگوید توی خانه‌تان حق ندارید درخت‌تان را قطع کنید، حکومت این حق را دارد. بعضی از آقایان می‌گفتند که چه ربطی دارد، بین بعضی از فقهاء اختلاف بود که می‌گفتند خانه، خانه خودت است، درخت هم برای خودش است، یعنی چه که به او دستور بدهیم که درخت را قطع نکند، دلش می‌خواهد درخت را بکَند! به چه حقی حکومت می‌گوید حق نداری درخت را بکَنی. امام(ره) می‌گفت چرا اگر مصلحت جامعه باشد که هوای شهر آلوده است و... حکومت می‌تواند حتی به شما بگوید درخت خودت در خانه خودت را نباید قطع کنی. این‌ها مدیریت مدرن شهری است که الآن در بعضی از شهرهای پیشرفته‌تر دنیا این حرف‌ها هست. دیوار خانه‌تان را نمی‌توانی هر وقت دلت می‌خواهد خراب کنی و هر طور که دلت می‌خواهد با هر رنگ و سنگی بسازی. یک نَسَق اجتماعی دارد که درخت باید زیاد بشود، ترویج بشود، حفظ بشود، این‌ها را آن موقع پیامبر(ص) در جامعه‌ای که بچه خودش را زنده‌بگور می‌کرد آن‌جا دارد می‌فرماید که «لا تَقْطَعُوا شَجَراً» هیچ درختی را نباید قطع کنید آتش نزنید صدمه به گل و گیاه نزنید. جالب است این روایت «لا تَقْطَعُوا شَجَراً» را به رزمندگان گفتند در جنگ! حواس‌تان هست؟ یک وقت شرایط عادی شما می‌گویید، می‌گویید خب بله شرایط عادی است مواظب باشیم درختان قطع نشوند. ولی پیامبر اکرم(ص) جنگی تحمیل شده نیروها دارند به سمت جبهه می‌روند آن‌جا به آن‌ها می‌گویند درختان را قطع نکنید، آتش نزنید، گُل‌ها را مراقب باشید له نکنید و محیط زندگی و فضا را تخریب نکنید. در جنگ این دستور رسول خداست. هم جنگ است، جنگ جایی است که آدم کشته می‌شود، می‌فرماید بله به جنگ مجبور شدیم اما به زندگی احترام بگذارید حتی به زندگی گیاهان، نگویید حالا دیگر جنگ و بکش بکش است! بزن کل این درختان را آتش بزن و از بین ببر. فرمودند که نه، نباید این‌طور باشد. فرمودند می‌خواهید آب ببندید جلوی دشمن را بگیرید، یک مرتبه کل درختان را در آب غرق نکنید «لا تُغرِقوهُ بِالماءِ،» درختان را در آب غرق نکنید. «لا تُحرِقُوا النَّخلَ،» در جنگ درختان را آتش نزنید. پل‌ها را خراب نکنید. تا جایی که می‌توانید به کسی صدمه نخورد. به لشکریان وسط نبرد و وسط جنگ، چهره به چهره دشمن، می‌گوید به درختان دشمن صدمه نزنید و درختان‌شان را از بین نبرید. وقتی در جنگ چنین دستوری را می‌دهد در صلح و شرایط عادی چه حقوقی را برای درخت و گیاه مراعات می‌کند، چه برسد به حیوان و چه برسد به انسان.

راجع به حیوان الی ماشاءالله ما روایات داریم. که بخشی از حیوانات به انسان پناه آوردند و با انسان زندگی می‌کنند، حیوانات اهل مثل اسب و گوسفند و شتر و الاغ و سگ، این‌ها بیشتر با انسان‌ها سروکار دارند و با انسان‌ها قاطی شدند. در مورد حیوانات وحشی و حتی خطرناک تا خطری متوجه شما نشده حق ندارید به آن‌ها صدمه بزنید. مثل یک شیر یا ببری از آن دور دارد رد می‌شود به کسی هم صدمه‌ای ندارد بگویید حالا ما این را بزنیم و برویم! شکار حرام است. مگر کسی که مجبور است و زندگی‌اش از این طریق تأمین می‌شود و الا این شکارهایی که بعضی‌ها تفریحی می‌روند می‌گوییم کجا می‌روی می‌گوید دو – سه روز می‌رویم شکار، شکار تفریحی چیست؟ می‌خواهی یک حیوان را از بین ببری که تفریح کنی؟! شما حق دارید آن دسته از حیوانات را ذبح کنید – آن هم به روش درست – که برای ادامه زندگی بشر مجبور هستیم، مجبور هستیم تغذیه گوشت بشود، استفاده از پوست آن، یک حیوانات خاصی نه همه حیوانات. تازه آن‌ها را هم رعایت کن، ما روایات داریم حیوان را جلوی حیوان ذبح نکنید، می‌بیند می‌فهمد. دوستان به این روایات توجه دارید، این روایات را تا حالا شنیدید یا نه؟ مثلاً یک گوسفند را می‌خواهید ذبح کنید حیوانی را جلوی حیوانی ذبح نکنید. فقهاء می‌گویند در روایات هست که می‌خواهید حیوان را ذبح کنید چاقو را جلوی چشم او تیز نکنید می‌فهمد! شکنجه روحی نده. جلوی حیوان چاقو تیز نکن، حیوان را جلوی حیوان دیگر نکش. راحت‌ترین مرگ برای حیوان ذبح است یعنی با چاقوی تیز گلویش را بریدن. این راحت‌ترین مرگ برای حیون است. الآن توی دنیا می‌گویند حیوانات را به روش خشن در اسلام می‌کشند گلویشان را می‌بُرند. شما چه کار می‌کنید؟ حیوانات را زنده زنده می‌خورید یا می‌خواهید بگویید که نمی‌خورید؟ شما که صد برابر ما می‌خورید! بعد حیوانات را می‌کشید یا زنده می‌خورید؟ چطوری می‌کشید؟ می‌اندازند توی اتاق با گاز خفه‌شان می‌کنند. می‌بندنشان با پُتک توی مغزش می‌زنند این‌طوری می‌کشند! تازه الآن شما در اینترنت بروید دیدید بعضی از کشورها هستند که حیوان را زنده زنده می‌خورند! بروید توی اینترنت ببینید میمون می‌خورند، حالا کاری ندارم که هرچه گیرشان می‌آید می‌خورند مثل مرغ، میمون به سیخ می‌کشند و تفت می‌دهند، جدا از این، فیلم این را من در اینترنت دیدم واقعاً‌ حال تهوع به من دست داد چقدر وحشی! حیوان و سگ را بلند می‌کنند میمون را، بلند می‌کنند محکم به زمین می‌کوبند که این حیوان ستون فقراتش بشکند فلج بشود و نمی‌تواند واکنش نشان بدهد بعد او را می‌بندند حیوان زنده است، او را زیر میز می‌بندند ولی جمجمه‌اش را باز می‌کنند، این‌ها در اینترنت هست. حیوان زنده است. جنتلمن قاشق! شمع هم روشن است، فضا عاشقانه، یک گیلاس مشروب، بعد قاشق می‌کند توی مغز این، مغزش را برمی‌دارد می‌خورد او هم هنوز زنده است!‌ این‌ها را دقت کنید که اسلام به شدت با این مسائل مبارزه می‌کند که مراقب باشید چطوری با این‌ها رفتار می‌شود. مار را زنده زنده می‌خورند. ماهی‌های کوچک‌ را زنده زنده با قاشق برمی‌دارند می‌خورند. شما زنده حق ندارید، با شکنجه حق ندارید. آسان‌ترین مرگ همین ذبح اسلامی شرعی است آن هم جلوی همدیگر نه، در روایت می‌فرماید نکند با کارد کُند این کار را انجام بدهید بلکه باید تیز باشد و این کار سریع انجام بشود. یک ثانیه دو ثانیه بیشتر حیوان درد نکشد. تشنه نباید او را ذبح کنید. طرف آمد گفت آقا یک پرنده قشنگی آمد یک قناری توی ایوان خانه ما لانه گذاشته می‌شود او را بخورم حلال است؟ امام(ع) فرمودند بله حلال است اما مگر هر چیزی که حلال است باید بخوری؟ این پرنده به خانه تو پناه آورده آمده آن‌جا لانه درست کرده می‌خواهی او را بخوری؟ مگر هرچه حلال است باید او را خورد؟ بله حلال است گوشت آن حرام نیست. حیوان حرام گوشتی که می‌گویند نجس است، آب دهانش، رطوبتش، ادرارش، با او قاطی نشوید می‌گویند مثل سگ نجس است منظور این نیست که حیوان بدی است ما این‌قدر روایت داریم که سگ این‌قدر حیوان خوب و مفید و باوفایی است. ما روایت داریم که در خانه‌هایتان پرنده و حیوانی یک چیزی داشته باشید اما نه این که با حیوان توی رختخواب بروید با سگ و خوک سر میز بنشینید غذا بخورید! نه، حیوان سر جای خودش سگ سر جای خودش. یکی گفت آقا این سگ‌های کوچولوی خوشگل هستند خیلی دلم می‌خواهد بغلش کنم، خب بکن، بغلش کن بازی کن، ولی بعد هم برو لباست را عوض کن و دست‌هایت را آب بکش. دیگر توی یک کاسه با هم غذا نخورید این که می‌گویند سگ نجس است منظور این نیست که سگ بد است معنی‌اش است که قاطی نشو زندگی‌ات را سگی نکن. انسان با انسان باید زندگی کند نه انسان با سگ و با حیوانات. زندگی باشد ولی یک مرز و فاصله‌ای باید باشد. همین سگی که می‌گویند حرام گوشت و نجس است، در روایت می‌گویند اگر غذایی را سگ با دهانش بخورد با شستن آن پاک نمی‌شود باید اول خاک‌مالی کند بعد چه کار کنی، ‌قانون دارد، بعد چقدر راجع به حقوق سگ در اسلام حرف زده شده است. پیامبر(ص) آمدند دیدند باری روی اسب و شتر است صاحبان آن نیستند، ایشان پرسید صاحبان این‌ها چه کسانی هستند گفتند آقا مسافر بودند خسته بودند این‌ها را بستند بروند غذا بخورند استراحت کنند. فرمودند قبل از این که به این حیوانات غذا و آب بدهند رفتند خودشان غذا بخورند؟ این بار را از روی این شتر و اسب برنداشتند؟ بار را گذاشتند رفتند غذا بخورند؟ مگر حق دارید؟ حقوق این حیوان را باید رعایت کنید، به جان او و به زندگی او، رحم به حیوانات. خب آن زمان که این حرف‌ها نبود که سازمان حمایت از حیوانات، که اغلبش هم فرمالیته است پشت آن مسائل مختلف از جمله سیاسی است، اما پیامبر اکرم(ص) از همان اول دارند بحث می‌کنند.

یک خانم بدکاری بود که روابط آن‌چنانی داشت. یک کسی آمد گفت آقا این این زن بدکاره است من دیدم که یک سگ تشنه‌ای را دیده آب نبود‌ یک چاهی بود سطل و ظرفی هم نداشت او کفشش را یک طوری تنظیم کرد به یک طنابی بست می‌فرستاد ته چاه، آب بالا می‌آورد و به این سگ می‌داد این خانم که بدکاره بود و سگ را سیراب کرد و رفت. پیامبر(ص) فرمود خداوند بخشی از گناهان این زن را بخشید برای این که سگ تشنه دید و احساس مسئولیت کرد. تابستان گرم، آب کم وسط بیابان، زنی بدنام، کنار چاه آمد آب بخورد، دید سگ تشنه‌ای است، سگ که نمی‌تواند از چاه برای خودش آب بیرون بکشد، همان‌طور دارد دور چاه له له می‌زند، کفش خودش را آن خانم بیرون آورد، طنابی بست، توی چاه برد، مقداری آب آورد سگ را سیراب کرد، یک مرتبه سگ که چند بار آب خورد سیراب شد حالش جا آمد و شروع کرد برای این خانم دُم تکان می‌داد و این طرف و آن طرف می‌دید و با او می‌رفت، این‌قدر سگ باوفاست من این صحنه را دیدم، پیامبر(ص) فرمودند که بخاطر اخلاق این زن، ترحم او، رعایت حقوق این سگ، این که با مشقّت به این حیوان رحمت کرد، خداوند هم به او رحمت کرد. خداوند به این سگ و به آن زن رحمت کرد و بخشی از خطاهای او را خداوند خواهد بخشید. ببینید سگ نجس، زن بدکار. این هم حتی دخالت دارد حقوق حیوان، حقوق سگ و حقوق همه حیوانات تا این حد مهم است. در فقه ما این بحث‌ها زیاد است و در روایات ما هم هست. من فقط چندتای آن‌ها را به شما عرض کنم. فقهای ما بر اساس روایات بحث می‌کنند می‌گویند اگر کسی حیوانی دارد باید قطعاً طبق نیازها و حال آن حیوان تمام وسایل راحتی و زندگی آن حیوان را باید فراهم کند. مسکن مناسب، تغذیه مناسب، مسئول بهداشت حیوان تو هستی، اگر وقت زایمان آن است تو مسئول هستی. این‌ها احکام اسلام است. بعد می‌گوید اگر کسی حیوانی دارد به حیوانش رسیدگی نمی‌کند، مراقب حیوان نیست این حیوان مکرر تشنه و گرسنه است هر حیوانی که هست مراعات نمی‌کند یا نمی‌خواهد یا نمی‌تواند می‌گویند اگر تو از این حیوان یا نمی‌خواهی یا نمی‌توانی مراقبت کنی باید این را به کسی بدهد که از او مراقبت بکند دیگر برای تو نیست یا توافق کنید که او از آن مراقبت کند و برای تو باشد یا تو دیگر حق مالکیت نداری چون این حیوان مدام گرسنه و تشنه است حیوان بیمار است تو نمی‌توانی او را علاج کنی یا باید به کس دیگری بدهند یا حکومت از او تحویل بگیرد یا اگر گفتند حیوان برای خودم هست می‌خواهم، اگر حلال گوشت است او را ذبح کن و استفاده کن حیوان را زجر ندهد یا اگر گوشت او قابل استفاده نیست حکومت باید او را اجبار کند که حیوانش را یا بفروشد، یا امانت بدهد به کسی، یا هدیه کند به کسی که بتواند زندگی این حیوان را تأمین کند. اگر هیچ کدام از این کارها را نمی‌تواند بکند یا نمی‌خواهد بکند باید حیوان را رها کند که خود حیوان برود یک فکری برای خودش بکند! یا کس دیگری پیدا بشود. این‌ها احکام شرع است. یعنی تخلف از این‌ها مثل شرابخواری است. شما حیوانی داشته باشید نه این که زجرش بدهید به او رسیدگی نکنید، تغذیه‌اش،‌مسکنش، بهداشتش، جفتش، به این‌ها رسیدگی نکنید گناهکاری و باید حیوان را به کس دیگری منتقل کنی. اگر نکرد، در بحث‌های فقهی ما هست که حکومت، دادگاه باید صاحب حیوان را مجبور کند که باید به این حیوان رسیدگی کنی وگرنه مجازاتت می‌کنیم. این‌ها احکام شرع ماست. اگر سگی دارید، پرنده‌ای، حیوانی، هر حیوانی، اهلی، حیوان وحشی را اهلی کردی، توی خانه و زندگی‌ات آوردی با آن قاطی نشو در رختخواب و زندگی‌ات باشد اما از او نگهداری می‌کنی گاهی هم می‌روی با آن بازی می‌کنی عیبی ندارد اشکالی ندارد با همان سگ نجس برو بازی کن بغلش هم بکن، ولی بعد بیا دستانت را آب بکش. آب دهانش به لباس و خودت نکشد، هم به لحاظ بهداشتی مضرّ است و همه به لحاظ متعدد. ولی حیوان بسیار خوبی است. خداوند یک زن بدکاره را به خاطر آب دادن به همین سگ می‌گوید بخشی از گناهانش را می‌بخشد. دوستان این‌ها را دقت کنید که هم از شما می‌پرسند جواب بدهید و هم خودمان بدانیم که این حیوان به تو پناهنده شده، این حیوان امانت خدا در دست توست. حیوانی که در اختیار توست امانت‌الله است. یک کسی اسب داشت همین‌طور که به اسبش می‌گفت برو فحش هم به اسب می‌داد که فلان فلان تندتر برو! امام(ع) فرمودند به این اسب چه گفتی داری چه می‌گویی؟ گفت آقا حیوان فلان فلان شده، فرمودند چرا به حیوان فحش می‌دهی؟ گفت آقا حیوان است دیگر. فرمودند باشد حق نداری به حیوان فحش بدهی. حالا شما ببینید اسلام چیست و ما کی هستیم! فرمودند حرام است به حیوان فحش بدهید. نباید فحش بدهید. طرف همین‌طور که با چوب و تازیانه می‌زد، حالا یک وقت آدم آرام به پایش می‌زند ولی او محکم توی صورت حیوان زد امام(ع) فرمودند تو می‌فهمی این زدن به صورت و چشم حیوان حرام است؟ این‌ها گناه دارد و اینها جزو حقوق این حیوان است و تو می‌فهمی که حیوانات دارند با صورت‌شان خداوند را عبادت می‌کنند؟ تو درست کوبیدی در جایی که حیوان دارد با آن خداوند را عبادت می‌کند. این اعضای عبادت است، حقوق حیوان مقدس است مثل حقوق انسان است. حالا سگ و گربه و شتر و اسب و گوسفند و خر و گاو که هیچی؛ حتی حیوانات دیگر هم که گاهی ممکن است مضرّ باشند ولی در اختیار تو قرار گرفتند باید حقوق‌شان را رعایت کنی. اصلاً اسلام نهاد رعایت و حمایت حقوق حیوانات است، نهاد حمایت از حقوق گیاهان است. در فقه ما هست که می‌گوید اگر مالک نه حاضر است خودش رسیدگی کند یا بدهد به کس دیگری که رسیدگی کند حکومت حیوان را از دست آن شخص باید بگیرد و بگوید این دیگر برای تو نیست بعد این را به کسان دیگر بفروشد یا خود حکومت باید از بیت‌المال آن حیوان را اداره کند یعنی از مالیات‌های مردم. مردم بگویند ما مالیات بدهیم برای این که به یک سگ و خوکی و اسب و گاو شما سرویس بدهید؟ بله، باید سرویس بدهند همین‌طور که به تو سرویس می‌دهند با آن گاو هم باید سرویس بدهند. نمی‌شود آن را بفروشند و... – خواهش می‌کنم دقت کنید - اگر مالک گاو یا شتر یا گوسفندی دارد شیر آن را می‌دوشد حق ندارد همه شیر را بدوشد باید برای بچه او شیر نگه دارد به هیچ وجه حق ندارید تا آخر شیر او را بدوشید این برای آن است. اگر تمام شیر مادر را بدوشید غصبی است مال حرام است! شیر حرام خوردید. چون یک بخشی از شیر را باید برای کُرّه آن حیوان، برای بچه و توله‌اش بگذارید. اگر دوشیدن مادرش باعث بشود که بچه آن حیوان صدمه ببیند یا گرسنه بماند تو مجرم هستی! هم گناهکاری و در آخرت عذاب می‌شوی و هم در دنیا می‌توانند تو را مجازا کنند.

سؤال فقهی: گفتند اگر در بیابان گیر کردیم یک حیوان حلال گوشت مثلاً گوسفند داریم یک سگ هم همراه ما هست که حرام گوشت است آب کم است این دوتایی‌شان تشنه هستند ما به اندازه یکی‌شان آب داریم چه کار کنیم به حرام گوشت بدهیم یا به حلال گوشت؟ فرمودند به حرام گوشت بدهید. آن حلال را می‌توانید بخورید ذبح کن از آن استفاده کن. این آب سهم آن حرام گوشت است چون از او که نمی‌توانید استفاده کنید نباید صدمه به او بزنید. آب را به سگ بدهید. به خوک بدهید. چون کشتن آن حیوان حرام گوشت، کشتن سگ از تشنگی حرام است. اما ذبح این حیوان حرام نیست. انسان برای ادامه زندگی‌اش به گوشت او محتاج است. چرا؟ چون حیوانات حیوان هستند، حیوانات ذی‌روح است، جاندار است، هرجا جان و حیات هست مقدس است. در کتاب‌های فقهی استدلالی ما مفصل بحث کردند که یکی از موارد مصرف بیت‌المال این است می‌گوید اگر کسی حیوان باربری دارد، اسبی، شتری، حیوان پیر شده یا مریض شده لاغر شده دیگر قدرت کار کردن ندارد حکومت باید مالک آن حیوان را مجبور کند که دیگر حق نداری از این حیوان کار بکشی ممنوع است این حیوان دیگر بازنشسته است! حق نداری چند برابر ظرفیت حیوان سالم از او بار بکشی. حق نداری بیش از اندازه او را استثمار و خسته کنی. حیوان بی‌زبان است نمی‌تواند از خودش دفاع کند. حیوانی که پیر شده و از کار افتاده، یا عیب برداشته، دستش، پایش می‌لنگد، باز از او بار می‌کشی ممنوع و حرام است اگر کسی ادامه بدهد حکومت باید او را مجبور کند که باید این را بفروشی یا به کسی بدهی که دیگر از او کاری نکشد، و اگر کسی نمی‌خرد حکومت باید با پول بیت‌المال و با پول مالیات مردم آن حیوان را بخرد و آزادش کند یا تأمینش کند. این به لحاظ قانون. به لحاظ فرهنگ، پیامبر(ص) فرمودند که به شما بگویم حیوانات، شما فکر کردید این‌ها حیوان هستند می‌گویید عقل ندارد، زبان ندارد، احساس ندارد، فرمودند کاملاً حیوان می‌فهمد که چه کسی دوست آن‌هاست و چه کسی دشمن آن‌هاست. می‌فهمند کسی که دارد سراغ او می‌آید این شعور دارد یا بی‌شعور است؟ الآن باید احتیاط کنی این هر لحظه ممکن است هر لگدی بپراند و یک کاری بکند یک بار آمد دیدم چه کار کرد؟ یا این که از طرف این امنیت دارد. حیوان این‌ها را می‌فهمد. پیامبر اکرم(ص) فرمودند که – این روایت را یادداشت کنید خیلی خوب است- «ما من دابّه» هیچ حیوان و هیچ جبنده‌ای نیست «إلا» مگر این که «و هی تسئل‌الله» از خداوند می‌خواهد «کلّ سواء» هر روز، هر صبح، خدایا امروز من گیر یک احمق نیفتم. «اللهم» خدایا «ارزقنی ملیک صالحاً» خدایا یک مالک انسان و باشرف به من برسان با یک آدم شرف و باشعور سروکار داشته باشم. که چه کار کند؟ ملیک صالح یعنی مالک درستکار. که چی؟ «یشبعونی من العلف و یرزینی من الماء» - حیوان دارد به خدا می‌گوید – یک کسی سراغ ما امروز بیاید که بفهمد تغذیه ما رژیم غذایی ما و نیازهای ما به موقع چقدر باید به این حیوان غذا بدهد. زندگی مقدس است. یاد بگیریم درخت‌ها مثل عمه و خاله‌ات هستند. این امروز در دنیا مطرح است. بحث حقوق حیوانات، حقوق بشر، فضای سبز. – من اول گفتم اگر سؤال دارید بپرسید قرار شد ما اول این‌ها را بگوییم بعد اگر سؤالاتی دارید بپرسید.- نیاز داری بفهمی حقوق گیاه و حقوق درخت و حقوق بشر چیست؟ وقتی این‌ها را نمی‌فهمید فردا در برابر انواع و اقسام مکاتب که در این حرف‌ها حرف دارند همین‌طوری می‌مانی و نمی‌دانی چه چیزی جواب بگویی؟ پیامبر(ص) می‌فرمایند هیچ حیوانی و هیچ جنبده‌ای و هیچ موجود زنده‌ای وجود ندارد الا این که هر روز از خدا می‌خواهد که خدا گیر انسانی بیفتم که شعور و شرف داشته باشد بفهمد که نیازهای غذایی این حیوان و ماء، تشنگی را بفهمد «و لا یُکلِّفُنی فوق طاعتی» این یک اصل مهم در حقوق حیوانات است بیش از توانم از من کار نکشد. هر روز حیوانات دارند از خدا می‌خواهند که گیر آدم‌هایی نیفتیم که بیش از توان‌مان از ما بار بکشد. این یعنی چه؟ یعنی در رأس حقوق حیوان، سلامت او، حقوق او، تغذیه او و این مسائل، و این که طاقت حیوان چقدر است؟ هر حیوان چقدر طاقت دارد؟ باید همیشه سیر باشد، تشنه نباشد، بی‌رحمی و بیی‌انصافی در حق حیوانات، این هم اصل دیگری است.

دوتا مثال در این باب عرض بکنم. زمان پیامبر(ص) یک روز تابستان یک گربه‌ای توی مسجد می‌آید سرگردان بوده، پیامبر(ص) برای آن آب می‌گذارند. این را دقت کنید، پیامبر(ص) یک ظرف آب آوردند می‌خواهند وضو بگیرند می‌بینند این گربه دارد می‌چرخد و تشنه است آب وضویشان را می‌دهند گربه بخورد می‌گویند این واجب‌تر از این است که من، می‌گوید گربه هراسان این طرف مسجد و آن طرف مسجد می‌دوید. یکی از مسلمان‌ها آمد گفت که این حیوان کثافت را بیرون بیندازید! پیامبر(ص) فرمودند نه، نمی‌بینید چطور دارد به خودش می‌پیچد؟ این موقع زایمان اوست، این مادر است می‌خواهد بچه به دنیا بیاورد. ببرید آن گوشه یک جای سالمی او را نگه دارید، این رفت بچه‌هایش را که زایید صدایش را بلند کرد، همان شخص گفت اَه، این توی مسجد زاییده! گربه توی مسجد زاییده! این کثافت‌ها را از توی مسجد بیرون بیندازید که مسجد را کثیف نکنند. – این را گوش کنید – پیامبر(ص) فرمود: «أکرموا لِهِرّه» به گربه احترام بگذارید. این جمله‌ای که دوست‌مان گفت این‌ها اصلاً مهم نیست، خیلی مهم است. این‌ها مهمترین کلمات جهان است. گربه توی مسجد زاییده می‌گویند اَه! بیندازید بیرون. ایشان می‌فرمایند نه نباید بیرون بیندازید بگذارید راحت باشد، درد بعد از زایمان اوست بگذارید حیوان آرام بگیرد. اذیتش نکنید، هیچ کس صدمه‌ای به او نزند. این تعبیر عجیب است، گرامی بدارید، «اکرموا لهِرّه» گربه را اکرام کن. از تمام چیزهایی که در فضای مجازی می‌روید می‌بینید می‌خوانید، فیلم نگاه می‌کنید، کار می‌کنید توی کتاب‌هایتان می‌خوانید این جمله مهم‌تر بود. خیلی مهم است فرق مسلمان با غیر مسلمان این است که بفهمد چه مهم است و چه مهم نیست؟ این‌ها مهم است. اکرموا لهره، گربه را گرامی بدارید فرمودند گربه همان کاری را کرد که باید بکند همان که خداوند به او فرمان داده، دارد وظیفه مادری‌اش را انجام می‌دهد. این وظیفه‌ای که خداوند به عهده هر موجودی گذاشته، این قانون خداست که برای همه یکسان است. عمل این حیوان و عمل این گربه عمل زشت و بدی نیست. من از این کلمه «أکرموا» واقعاً خیلی تعجب کردم که می‌گویند اکرام انسان، حالا کرامت انسان شنیده بودیم کرامت گربه، می‌فرمایند حیوانات هم کرامت دارند.

آخرین روایت را عرض کنم بعد اگر دوستان سؤالی دارند بپرسند. عمار می‌گوید که با یک عده‌ای در خدمت پیامبر(ص) نشسته بودیم یک مرتبه دیدیم یک مردی آمد شکارچی بود یک پارچه‌ای هم دستش هست آمد گفت یا رسول‌الله من داشتم از جنگل عبور می‌کردم دیدم صدای جیک جیک پرنده‌هایی به گوش می‌آید آمدم دیدم چندتا بچه‌های این پرنده ماندند چند قدم از لانه این طرف‌تر آمدم دیدم مادرشان پرواز کرد طرف من آمد من این پارچه را باز کردم مادر آمد کنار بچه‌هایش که توی پارچه بودند مادر آمد کنار این‌ها توی دست من توی دستمال نشست و من همه را بستم با هم آوردم مادر و بچه‌ها را. پیامبر(ص) فرمودند آن‌ها را زمین بگذار. زمین گذاشتم این مادر از ما می‌ترسید ولی از بچه‌هایش نمی‌توانست دل بکَند، دور این جوجه‌هایش می‌گشت و این‌ها را زیر بال و پرش می‌گرفت و به ما آدم‌ها هم نگاه می‌کرد که چه کار می‌خواهیم بکنیم؟ پیامبر(ص) فرمود کاری نکنید که این احساس خطر کند کاری کنید که احساس آرامش بکند. بعد که زمین گذاشتم، پیامبر(ص) به یاران‌شان رو کردند و گفتند که از دیدن عشق این مادر به جوجه‌هایش لذت نمی‌برید؟ ببینید چقدر زیباست، به خدایی که من را به سوی بشر فرستاد بدانید که این نمونه‌ای از عشق خداوند به شماست. یک نمونه کوچکی از مظهر عشق خدا به همه موجودات. خدا مخلوقاتش را بیش از این مادر دوست دارد یعنی در عین حال یک درس توحید هم دادند. بعد هم فرمودند این پرنده‌ها را ببر همان‌جایی که بودند در لانه‌شان بگذار. گفت آقا چشم. ولی زن و بچه من گرسنه هستند این این کار من و نیازمندی من است. پیامبر(ص) فرمودند من گفتم بچه‌ها را بگذار دیگر نگفتم که مادرش را بگذار یا نگذار. چون دیدم از این طرف بچه‌های این هم خانه گرسنه هستند آن‌ها هم غذا می‌خواهند راجع به مادرش هیچی به او نگفتم، ملاحظات اخلاقی که کار تو حرام نیست اما بیرحمانه است. تو که مادر این‌ها را شکار کنی و بخواهی خانه برای بچه‌هایت ببری این حرام نیست بالاخره بچه‌های تو گرسنه هستند باید زندگی کنند اما بیرحمانه است وقتی که این بچه دارد. مانع او نشدم. یک درس معرفتی هم دادند. این تعالیم اسلام و پیامبر(ص) راجع به همه موجودات زنده است و حتی در یک لشکرکشی – سؤالات را کتبی می‌دهند یا شفاهی سؤال می‌کنند؟ پس دوستان اگر می‌خواهند سؤالات‌شان را بنویسند و آنها هم که شفاهی می‌خواهند نوبت بگیرند من این را عرض کنم – سپاه اسلام در یک جبهه‌ای، وسط جنگ ببینید چطوری به حقوق احترام می‌گذاشتند؟ تازه این بعد از پیامبر بوده است، سپاه اسلام یک جایی خیمه زدند در مصر، منطقه‌ای به نام یَمام، خیمه‌گاه‌ها و چادرهایشان را زدند، صدها یا هزاران چادر و خیمه، بعد که دارند حرکت می‌کنند که آن اردوگاه را ترک کنند و به سمت جای دیگری بروند شروع می‌کنند چادرها را جمع می‌کنند. یک مرتبه به خیمه فرمانده می‌رسند می‌بینند در همین چند روزی که این‌جا اردو زدند آن بالای خیمه فرمانده سپاه اسلام آمده چندتا پرنده آن‌جا لانه کردند جوجه دارد. می‌خواهد حیوان تخم‌گذاری کند. ببینید وسط جنگ، می‌گویند روی یکی از چادرهای سپاه ما پرنده آمده لانه کرده می‌خواهد تخم‌گذاری کند ما داریم چادرها را جمع می‌کنیم، تازه چادر فرماندهی هم هست چه کار کنیم؟ گفتند کل سپاه اردوکشی کند برود این چادر را جمع نکید بگذارید باشد گفتند آقا خیمه فرماندهی است، فرمودند عیب ندارد این خیمه همان‌جا باشد یک نفر نیرو باشد تا این جوجه‌هایش از تخم بیرون بیاید، باشد تا پرواز کنند یعنی چند هفته هم طول کشید عیبی ندارد بعد هم این دستگاه خیمه را جمع کنید و پشت سر ما بیایید به ما ملحق شوید. این‌ها در وسط جنگ و جهاد، یک چنین برخوردی کردند که خیمه فرمانده را بگذارید باشد تا این جوجه‌ها از تخم بیرون بیایند من خواستم فقط چندتا روایت و فتوای فقهی را خدمت شما بگویم که بدانید اهمیت نگاه به این مسائل چیست تا چه رسد به بحث حقوق بشر.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha